♥▓..:(setayesh):..▓♥
ashegoneh
شبی غمگين , اشکاتو پاک کن همسفر گاهي بايد بازي رو باخت اما اينو يادت باشه باز مي شه زندگي رو ساخت هیچ کس اشکی برای ما نریخت ...هر که با ما بود از ما می گریخت ...چند روزیست حالم دیدنیست... حال من از این و آن پرسیدنیست... گاه بر روی زمین زل می زنم... گاه بر حافظ تفاءل می زنم... حافظ دیوانه فالم را گرفت... یک غزل آمد که حالم را گرفت: ... ما زیاران چشم یاری داشتیم... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم......!!!!!!!! خواستم خودمو گول بزنم ؛ همه ی خاطراتم رو انداختم یه گوشه ای و گفتم : فراموش.
نظرات شما عزیزان:
شبی باراني ,
شبی سرد ,
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت ديدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
تمام هستي ام بود و ندانست
که در قلبم چه آشوبي به پا کرد
او هرگز شکستم را نفهميد
اگر چه تا ته دنيا صدا کرد
یه چیزی ته قلبم خندید و گفت : یادمه...
Design By : P I C H A K . N E T |