♥▓..:(setayesh):..▓♥
ashegoneh
سحرگاهیست و من با قلبی اکنده از درد
نظرات شما عزیزان:
و غروری که برای عشق تو شکسته
این چنین خودم را تفسیر می کنم
من از چشمان شبنم زده مهتاب امده ام
از کنار جوانه های عشق
وطنین قلب شکسته ام و چشمان باران
خورده ام، آمده ام
تا دوباره در اغوشت بگیرم
و برایت از تنهایی شبهای غربت بگویم
از احساس باران هنگام لمس زمین
از ارامش موجهای دریا
این را می گویم
من بی تو مثل شاخه ای خشک می مانم
به تک درختی بی بار در کویر تشنه بی تو به ترانه ای
می مانم
که بر لب هیچ کس نمی نشیند
پس مرا پذیرا باش ای هستی من....
نوشته شده در سه شنبه 22 شهريور 1390برچسب:مطلب"مطلب عاشقانه, ساعت
13:59 توسط amir_ashegh
Design By : P I C H A K . N E T |